۱۳۹۵ آبان ۱, شنبه


نتیجه‌ی یک تحقیقی رو می‌خوندم که موضوعش این بود که در نهایت این تجربه‌های ذهنی ما هستن که یه رابطه‌ی تنانه رو «عالی»، «بهینه‌» و «فراموش‌نشدنی» می‌کنن، بالاتر از سایز و قد و قواره و شکل و فرم اجزاء تن، بالاتر از باقی جذابیت‌های جنسی، بالاتر از رسیدن به ارگاسم حتا. صدر همه‌ی فاکتورها هم «حضور» رو آورده بود. به معنی تماماً درلحظه‌بودن، بدون افکار پراکنده‌ی دیگه. همون حضوری که غایبه وقتی قاطی به هم‌پیچیدن، فکرت هزار جای دیگه هم هست. هزار تا حاشیه و گیر و گور دیگه هم بین تو و پارتنرت هست تو اون لحظه. کتاب «رابطه»ی تو و پارتنرت کلی صفحه‌ی دیگه داره که لزوماً درباره‌ی حشر و پشن و سکس نیست: خرده‌دعواها و مهمونی پریشب و ختم هفته‌ی دیگه و سفر و قرض و بدهی و طلب‌ و روکش مبل و بابام‌اینا و کف‌شور حموم و قفل فرمون ماشین و ثبت‌نام دانشگاه و هزار جور «چیز» دیگه که به طور کاملاً طبیعی تو دنیای مشترک آدم با پارتنرش سفت و سخت حضور داره و کاریش هم نمی‌شه کرد. هرچی هم قدمت رابطه‌هه بیش‌تر باشه دنیاش گنده‌تره و مفصل‌تر و دیتیل‌دارتر. یه شبی می‌بینی همه‌ی اون دیتیل‌ها که به جای خودش واجبه و اصلاً هموناست که رابطه رو رابطه می‌کنه، اومدن با نیش باز نشستن وسط تختخواب‌ و بین دو تا تن لخت آماده‌به‌کار، که: سلاملکم، مام هستیم.
مغز آدم به طور اتومات بلد نیست خاموش کنه این‌ حواشی غیرتنانه رو. ویدز و مشروب البته کمک می‌کنه. ولی نه همیشه. گارانتی نمی‌ده لااقل که بیاین براتون این خرده‌ریزا رو جارو می‌کنم از رو تخت و می‌ذارم که سر دل راحت برسین به تن و بدن هم و دل بدین به کار. خیلی وقتا هیچ روان‌کننده‌ای نمی‌تونه شما دو تا رو ببره تو یه پرانتز امنی و دورتون کنه و برای نیم ساعت شما رو قرض بگیره از متن زندگی‌. بعد درست همین جاست که آدما کم‌کم رو میارن به تنانگی‌های بیرون از رابطه. درست همین‌جاهاست که لازم می‌شه آدما برن اون پرانتزهای لازم رو تو یه تختخوابی بجورن که کتابش خالیه از باقی صفحه‌ها، لااقل تا یه حدی، تا یه مدتی. این‌جوری می‌شه که گاهی سکس بدون رابطه درست همون چیزیه که تن اون دو تا آدم احتیاج داره. سکس بدون حواشی، بدون الباقی زندگی، بدون قبل و بعد.
محققین گرامی کاش اینو بردارن بذارن یه جایی از اون هرم کوفتی مازلوشون. با تشکر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر