آن وسط داستانش گرفته بود. تعریف میکرد که دوست دختر قبلیاش چقدر با سکس مشکل داشته و هر دفعه بعد از سکس به او میگفته خب حالا دوسم داری؟ و میگفت که حالا هی منتظر است که من هم یک سوال این مدلی بپرسم. برق از سرم پرید. «تو نه دوست پسرم هستی و نه من تا به حال به تو گفتهام که دوستت دارم یا اینکه دوستم داشته باشی یا هر چیزی در این مایهها». خندید و گفت حالا میگوییم. عجله نکن
راستش من اصلا عجلهای نداشتم. اصلا هیچی نداشتم. راستترش این است که اصلا دفعه اولی بود که با او میخوابیدم. یک مهمانی بود. مست بودیم و توی آغوش هم میرقصیدیم و من فکر کردم خب وقتی اینطور داریم گردن هم را میبویم لابد جفتمان میدانیم چه میخواهیم. حداقل من که میدانستم چه میخواهم
یک لحظه ثابت و ساکت شد. همانطور کنارم نشسته بود. گفت فکر کردم همه دوست دارند که دوستت دارم را بشنوند. بعد از من پرسید که چرا اینقدر دختر سختی هستم.
خواستم نطق کنم در خصوص فرق بین سکس و دوستت دارم گفتن که یک دفعه دوزاری ام افتاد. پرسیدم تو هم همون ژانرای معروفی که اگر دوستت دارم و عشقم و عزیزم و کلمات این مدلی را نگویند نمیتوانند سکس کنند؟
باز گفت که همه دوست دارند اینها را بشنوند و چرا من دوست ندارم.
حس سکس دیگر رفته بود. حال صحبت هم نداشتم. این از آن مقولاتی بود که آدم خودش باید بهش برسد. یعنی خودش بالاخره باید بتواند فرق بین اینها را تشخیص بدهد یا نه و بفهمد که گفتن این کلمهها در هنگام سکس- و فقط در هنگام سکس- گند میزند به آن لذتی که قرار است حاصل شود. زورکی که آدم نمیتواند دوستت دارم را بچپاند در دهان کسی.
نمیدانم این فقط مشکل من است یا همهگیر است. فکر میکنم آدم نباید از سکس (هر مدلی یکباره یا هزارباره) خجالت بکشد که بخواهد برایش بهانه دوست داشتن بیاورد یا اصلا بهانه بیاورد. دو تا آدم بالغ که غریزه جنسی دارند میخواهند با هم بخوابند، چرا نمیشود بدون یک سری عبارات تکراری از آن لذت برد آن هم عباراتی که هر دو طرف میدانند دروغ است. آخر تو که مرا سه ساعت پیش آنهم مست دیدی چطور میتوانی به من بگویی عشقم یا عزیزم یا دوستت دارم. لای پایت را باز کن/ سینهام را بمال/ بخور/ بذار بخورمش که دیگر اینهمه مقدمه موخره لازم ندارد آدم حسابی
مشکل اینجاست که تو ایران اکثریت قاطع دخترا متاسفانه مث شما فک نمیکنن..
پاسخحذف