۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

می‌خواست بریم دیت. یعنی یه بلایند دیت به معنای واقعی بریم که درینک بخوریم و بعدش هم شام و اینا. به خودم گفتم من نباید با این شب اول بخوابم. همیشه، شب همون دیت اول با طرف می‌خوابم و گند زده می‌شه به همه چیز. بذار یه بار هم مدلی که بیش‌تر آدمای دیگه تجربه می‌کنن رو تجربه کنم که با یه آدم حسابی مث بچه‌ی آدم می‌ری یه جای آبرومندانه یه چیزی می‌خوری و حرفای قشنگ می‌زنی و باز چند دفعه‌ی دیگه طرف رو می‌بینی تا باهاش آشناتر شی و بعد مثلا یه حس قشنگ رومانتیک یه شب به‌تون دست بده وقتی یه کم سرتون گرمه و دارین یه فیلم عاشقانه تو مایه‌های کلوزر و پیش از غروب و غیره (تو مایه‌های اسم نویسنده‌های این وبلاگ!) می‌بینین و بعد یواش یواش می‌پرین رو سر هم. می‌خواستم بعد از این همه رابطه‌ها و برخوردهای عجیب غریب و قاطی‌پاتی‌ای که داشتم یه بار هم مدل "نرمال" ارتباط برقرار کنم. واسه این‌که با طرف نخوابم یک سری تمهیدات هم تدارک دیدم. یکی این‌که خونه‌ام رو تمیز نکردم و اتاقم که کثافت بود رو دست نزدم. دیگه این‌که شیو هم نکردم که مثلا یه بازدارنده‌ای باشه برای این‌که نخوام تحت هیچ شرایطی ل*خت شم.

خب البته من دلم خوش بود و جالب هم این‌که اطرافیان هم به ریشم می‌خندیدن و می‌گفتن آره گودلاک ویت نات اسلیپینگ ویت هیم تونایت که کنایه به این بود که عمرا من بتونم جلوی خودم رو بگیرم. من رو برد یه کوکتل بار خیلی خوب و چهار تا مارتینی عالی خوردم. یه دونه‌اش کافیه منو بزنه زمین و دیگه بعد چهار تا مست مست بودم. بعدش هم رفتیم شام خوردیم و شراب خوردم باز و دیگه ظاهرا یه جایی به‌ش گفتم بیا بریم خونه‌مون و اون هم پاشد اومد. واقعا یادم نمی‌آد درست چی شد اون شب، ولی خب اتفاق پراحساسی نبود هرچی که بود. معمولا من وقتی با یکی که آشناس حداقل بار اول می‌خوابم یه حس هیجان و رومنس خوبی داره. اما با این آدم اون حس هیجان و رومنس پیش نیومد. بیش‌تر حالت خوابیدنی رو داشت که تو وان نایت استندها با آدم‌های غریبه‌ای که تو بار و کلاب یهویی رفته بودم تجربه کرده بودم.

باید صبح زود می‌رفت سرکار. برای همین وقتی بیدار شدم نبود. یک نگاهی به دور و بر خودم کردم و توی دلم گفتم اوه شت. من دلم می‌خواست با این ارتباط برقرار کنم. این‌که مدل وان نایت استندی شد و اولین خوابیدن‌مون هیچ احساسی توش نداشت، عمرا بتونه دیگه ادامه پیدا کنه. جالبه که خودش به‌م اس‌ام‌اس زد چند ساعت بعدش و گفت حالت چه‌طوره؟ به خودت گفتی اوه شت؟ که من هم جواب دادم آره دقیقا اوه شت!

بعدش، باز هم رو چند بار دیدیم و بار دومی که با هم خوابیدیم خیلی تلاش کردم فضا رو جوری کنم که بشه مث بار اولِ خوابیدن با آشناهایی که خوشم می‌آد ازشون. ولی با وجود موزیک بسیار عالی و شمع و شراب و رژ قرمز و حتی تانگو و سالسا، اون حالت به وجود نیومد که نیومد. ظاهرا once a one-night stand, always a one-night stand.


خانوم بوئینگ بوئینگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر